كلك خيال

متن مرتبط با «پسرک بادکنک فروش» در سایت كلك خيال نوشته شده است

پسرک و باد

  • و چنین بود روزی زیر شلاق و رگبار بادی از جنس تگرگ   پسری بود بی لباس و بی برگ تکه نانی داشت به دست گاز می زد او  نان خود را تازه می کرد  جان خود را باد زوزه کشید و  تند وزید دشت و کوه را به سرعت پیمود شاخ و برگ چناری را خم نمود  چادر  پیر زنی  را کشید برگ و گلبرگی را درید دستی برجسم نحیف پسرک هم کشید پسرک جمع شد و آرام لرزید باد زیر پیراهن نیمدار او نیز خزید پسرک زین کار باد خندید باد چرخی زد   شاد و سرمست  برد بر تن عریان کودک باز هم دست پسر ک گاز  می زد لقمه را  با غرور سر می داد نغمه را باد مغرور ، ازین کار تعجب نمود خشم آورد  باد بر رویش  برداشت کلاه از ,پسرک بادکنک فروش ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها